به مجله آقای قاب خوش آمدید.۲۵ مهر ۱۴۰۴
بیوگرافی نصرالله رادش و همسرش علت طلاق

بیوگرافی نصرالله رادش و همسرش علت طلاق

بیوگرافی نصرالله رادش و همسرش با علت طلاق:

بیوگرافی نصرالله رادش

نصرالله رادش متولد ۱۲ آذر ۱۳۴۵ در آبادان و بازیگر طنز می باشد.

او فوق دیپلم تئاتر دارد که دو سال بعد از جنگ به تهران مهاجرت کردند و از ۲۷ سالگی جلوی دوربین رفت.

کلاس تئاتر:

در سال ۱۳۶۸ یک دوره دو ساله بازیگری تئاتر را تا سال ۱۳۷۰ در فرهنگسرای نیاوران گذراند و در دانشگاه فوق دیپلم تئاتر گرفت.

اولین بار جلوی دوربین:

در سال ۱۳۷۲ با مجموعه (پرواز ۵۷) به کارگردانی مهران مدیری جلوی دوربین رفت

و یکسال بعد با مجموعه ساعت خوش به شهرت رسید.

ماجرای ورودش به مجموعه پرواز ۵۷ از یک فیلم جشن فارغ التحصیلی در فرهنگسرای نیاوران

شروع کرد که مهران مدیری بعد از دیدن آن از او دعوت به کار کرد.

ورود به سینما و درخشش:

سال ۱۳۷۸ با فیلم (شیرهای جوان) وارد سینما شد و حضور موفقی در سریال زیر

آسمان شهر در سال ۱۳۸۰ ، باغ مظفر و سریال مسافران سال ۱۳۸۸ در تلویزیون داشت.

در سریال باغ مظفر نقش حیف نون را ایفا کرد که دیالوگ و لفظ حیف نون تا مدت ها وارد فرهنگ عامیانه مردم شد.

ازدواج اول و طلاق:

نصرالله رادش اولین بار سال ها پیش ازدواج کرد که با وجود به دنیا آمدن یک پسر

به نام پرهام این زندگی هشت سال بعد به جدایی ختم شد.

او می گوید همسر سابقم فکر میکرد حرف حرف منه ، اما اصلا اینجوری نیست

من خیلی بهش وابسته و بودم و وقتی که تصمیم گرفت با من زندگی نکنه خیلی داغون شدم.

ازدواج دوم:

آقای رادش در سال ۱۳۹۶ با انتشار عکس همسر دوم خود بنام آرزو محمود خبر ازدواج دومش

را رسانه ای کرد و نوشت : خدایا قدرشناسی را به من هدیه بنما….

کم کاری و بازیگردانی:

من بازیگردانی را خیلی دوست دارم ، اوایل فکر میکردم اگر بازیگری خوب باشد

همین کافی است و خودشان می آیند دنبالش اما اینطور نبود.

بازیگر باید خودش دنبال نقش برود اما من زیر بار این قاعده نمی رفتم شاید یکی از دلایل کم کاری ام همین است،

در واقع من بلد نیستم با ارتباطات برای خودم کار بتراشم.

دوستی با نادر سلیمانی:

در زمان دانشجویی در دانش سرای نیاوران با نادر سلیمانی آشنا شد و هنوز بعد از سالها

ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و دوست صمیمی هم هستند.

علاقه کمتر به نقش منفی:

یک زمانی که خشم های درونی ام زیاد بود دوست داشتم نقش منفی بازی کنم

و تا مدت ها هم علاقه داشتم نقش قاتل را ایفا کنم.

حالا به لطف خدا آرامش درونی ام زیاد شده و این حس هم کمتر شده است

شاید به دلیل بالا رفتن سن هم باشد که علاقه ام به نقش منفی کمتر شده است.

بزرگترین نقص زندگی:

از بچگی آدرس ها را گم میکنم و تا الان هم با این مشکل رو به رو هستم تا حدی که وقتی وارد

یک ساختمان بزرگ شوم درب خروجیش را گم میکنم.

بخاطر اینکه نیت کرده بودم تا وقتی که مادرم زنده است این راز را نگویم به این دلیل هم

نمیتوانم رانندگی کنم و حواسم برای پیدا کردن آدرس پرت می شود.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

6 + 12 =